سپاس و آفرین ایزد جهان آفرین راست. آن که اختران رخشان، به پرتو روشنی و پاکی او تابنده اند و چرخ گردان به خواست و فرمان او پاینده.
آفریننده ای که پرستیدن اوست سزاوار.
دهنده ای که خواستن جز از او نیست خوش گوار. هست کننده از نیستی، نیست
کننده پس از هستی. ارجمند گرداننده ی بندگان از خواری؛ در پای افکننده ی
گردن کشان از سروری. پادشاهی او راست زیبنده؛ خدایی اوراست درخورنده؛ بلندی
و برتری از درگاه او جوی و بس. هر آن که از روی نادانی نه او را گزید،
گزند او ناچار بدو رسید. هستی هر چه هستی دارد، بدوست.
جهان را بلندی و پستی تویی
ندانم چه ای هر چه هستی تویی
و درود بر پیمبر بازپسین، پیشرو
پیمبران پیشین، گره گشای هر بندی، آموزنده ی هر پندی، گمراهان را راه
نماینده، جهانیان را به نیک و بد آگاهننده، به همه زبانی نام او ستوده و
گوش پند نیوشان آواز او شنوده و همچنین درود بر یاران گزیده و خویشان
پسندیده او باد؛ تا باد و آب و آتش و خاک در آفرینش بر کار است و گل بر
شاخسار هم بستر خار.
تاریخ جهانگشای جوینی