هر دو كلمه امر و عمر صحيح است اما
در معني متفاوت اند
عمر به معناي:زندگانی ، مدت زندگانی ، نوح کنایه از: عمر طولانی
براي اطلاعات بيشتر در مورد عمر اينجا كليك كنيد
معاني كلمه امر ،امتثال امر،امر آباد ،امر الله،امر حرام
امر خداد ،امر دادن،امر دباره و تمام زير مجموعه هاي كلمه ي امر
در ادامه مطلب
امر
فرماندادن , فرمان , حکم , اوامر جمع , وبهمعنی شان وشیئ وکار وحادثه ,
امور جمع , امرکننده , فرماندهنده , فرمانده
( صفت ) تلخ تر .
هزوارش امنا امرا پهلوی خر . بلغت زند و پازند خر .
امتثال امر
بجا آوردن فرمان
امر آباد
ده از بخش رامین شهرستان تهران
امر الله
ده از بخش بستان آباد شهرستان تبریز
امر حرام
دختر ملحان و خاله انس مالک و از زنان معاصر پیغمبر اسلام بود در جزیره قبرس وفات یافت و در آنجا مدفون گردید .
امر خداد
نرم و فرو هشته شدن چیزی
امر دادن
فرمان دادن . دستور دادن
امر دباره
غلام باره
امر مستمر
در اصطلاح دستور زبان فارسی عبارت از فعل امری است که با علامت استمرار می و همی همراه باشد .
امر مشترک
در اصطلاح منطق حد اوسط را در تمثیل امر مشترک نیز خوانند .
عالم امر
عالم ارواح و عالم ملائکه
امر پذیر
( اسم ) پذیرند. فرمان قبول کنند. امر .
امر حاضر
1 - (مصدر) فرمودن دستور دادن مقابل : نهی . 2 - ( اسم ) فرمان حکم فرمایش . جمع : اوامر . 3 - کار شائ ن. جمع : امور. 5 - دستور دادن اجری کاری است و آن بر دو قسم است : امر حاضر دال بر فرمودن کاریست بمخاطب (دو م شخص ). مفرد امر حاضر غالبا همان ریش. فعل است. امر حاضر دو صیغه دارد : مفرد جمع : کن کنید و غالبا با (ب) استعمال میشود : بخوان بخوانید . توضیح : منفی امر را (نهی ) گویند . امر غایب دال بر فرمودن کاریست بغایب (سوم شخص ) و آن با افزودن (د) و سوم شخص مفرد و(ند) ( سوم شخص جمع ) بمفرد امر حاضر ساخته شده : سوزد سوزند و غالبا با (به ) استعمال شود : برود بخوانند . 6 - عالم امر . آفرینش بر دو نوع است : ملک و ملوک و آنرا خلق و امر گویند : در قر آن آمده . الاله الخلق و الامر (سور. اعراف آی. آی. 53) عالم امر عبارت از ضد اجساد و اجسام است که قابل مساحت و قسمت و تجزی نیست : ( آنکه با شارت امر (کن ) بی توقف در وجود آمد .) (مرصاد العباد) یا امر مشترک . یا امر و نهی . 1 - فرمودن و باز داشتن کسی را از کاری .2 - امر بمعروف و نهی از منکر . 3 - دستور دادن . 3 - دستور دادن . 4 - فعل امر و فعل نهی . یا امر خیر. 1 - کار خیر . 2 - عروسی . یا امر معروف امر بمعروف .امر کردن بکارهای نیک که در اسلام معروف شناخته شده مانند نماز و روزه و حج و زکات و غیره .
امر غایب
1 - (مصدر) فرمودن دستور دادن مقابل : نهی . 2 - ( اسم ) فرمان حکم فرمایش . جمع : اوامر . 3 - کار شائ ن. جمع : امور. 5 - دستور دادن اجری کاری است و آن بر دو قسم است : امر حاضر دال بر فرمودن کاریست بمخاطب (دو م شخص ). مفرد امر حاضر غالبا همان ریش. فعل است. امر حاضر دو صیغه دارد : مفرد جمع : کن کنید و غالبا با (ب) استعمال میشود : بخوان بخوانید . توضیح : منفی امر را (نهی ) گویند . امر غایب دال بر فرمودن کاریست بغایب (سوم شخص ) و آن با افزودن (د) و سوم شخص مفرد و(ند) ( سوم شخص جمع ) بمفرد امر حاضر ساخته شده : سوزد سوزند و غالبا با (به ) استعمال شود : برود بخوانند . 6 - عالم امر . آفرینش بر دو نوع است : ملک و ملوک و آنرا خلق و امر گویند : در قر آن آمده . الاله الخلق و الامر (سور. اعراف آی. آی. 53) عالم امر عبارت از ضد اجساد و اجسام است که قابل مساحت و قسمت و تجزی نیست : ( آنکه با شارت امر (کن ) بی توقف در وجود آمد .) (مرصاد العباد) یا امر مشترک . یا امر و نهی . 1 - فرمودن و باز داشتن کسی را از کاری .2 - امر بمعروف و نهی از منکر . 3 - دستور دادن . 3 - دستور دادن . 4 - فعل امر و فعل نهی . یا امر خیر. 1 - کار خیر . 2 - عروسی . یا امر معروف امر بمعروف .امر کردن بکارهای نیک که در اسلام معروف شناخته شده مانند نماز و روزه و حج و زکات و غیره .
امر کردن
( مصدر ) دستور دادن فرمودن .
امر معروف
1 - (مصدر) فرمودن دستور دادن مقابل : نهی . 2 - ( اسم ) فرمان حکم فرمایش . جمع : اوامر . 3 - کار شائ ن. جمع : امور. 5 - دستور دادن اجری کاری است و آن بر دو قسم است : امر حاضر دال بر فرمودن کاریست بمخاطب (دو م شخص ). مفرد امر حاضر غالبا همان ریش. فعل است. امر حاضر دو صیغه دارد : مفرد جمع : کن کنید و غالبا با (ب) استعمال میشود : بخوان بخوانید . توضیح : منفی امر را (نهی ) گویند . امر غایب دال بر فرمودن کاریست بغایب (سوم شخص ) و آن با افزودن (د) و سوم شخص مفرد و(ند) ( سوم شخص جمع ) بمفرد امر حاضر ساخته شده : سوزد سوزند و غالبا با (به ) استعمال شود : برود بخوانند . 6 - عالم امر . آفرینش بر دو نوع است : ملک و ملوک و آنرا خلق و امر گویند : در قر آن آمده . الاله الخلق و الامر (سور. اعراف آی. آی. 53) عالم امر عبارت از ضد اجساد و اجسام است که قابل مساحت و قسمت و تجزی نیست : ( آنکه با شارت امر (کن ) بی توقف در وجود آمد .) (مرصاد العباد) یا امر مشترک . یا امر و نهی . 1 - فرمودن و باز داشتن کسی را از کاری .2 - امر بمعروف و نهی از منکر . 3 - دستور دادن . 3 - دستور دادن . 4 - فعل امر و فعل نهی . یا امر خیر. 1 - کار خیر . 2 - عروسی . یا امر معروف امر بمعروف .امر کردن بکارهای نیک که در اسلام معروف شناخته شده مانند نماز و روزه و حج و زکات و غیره .
نافذ امر
( صفت ) آنکه فرمانش روان است : [ و حد بی قیاس ...مر پروردگاررا...بدانک نواصی اعمال کلی خلایق را در قبضه اقتدار پادشاه کامل قدر نافذ امر... نهاد ]
غزوه ذی امر
یا غزوه غطفان
مقتدی با امر الله
لقب عبدالله بن محمد بیست و هفتمین خلیفه عباسی که پس از نوزده سال و هشت ماه خلافت در 487 هجری وفات نمود .